ادبيات ما مملو است از اشعار و جملات نقضي كه بر تلاش و كوشش ، استغناءو اتكائ به نفس تاكيد كرده اند:
غافل منشين نه وقت بازي است ....وقت هنر است و سرفرازي است
چون شير به خود سپه شكن باش....فرزند خصال خويشتن باش
دوست دارد يار اين آشفتگي...كوشش بيهوده به از خفتگي
كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
واين يكي كه ديگه اوج استغناء را ميرساند و جواب دندان شكني است براي سعدي:!
چون بخارد پشت من انگشت من
خم شود از بار منت پشت من
همتي كو تا نخارم پشت خويش
وارهم از منت انگشت خويش!!!