TO BE OR NOT TO BE
 

 
REMEMBER THE FLYING
 
 
   
 
Monday, July 28, 2003
 


" تعصب 2 "

نيايش عزيز! گفته اي كه ابزار ما چشمان و انديشه هايمان هستند كه آنها هم مي توانند اشتباه كنند!كاملا درست است ، ابزار ما چشمها و انديشه ماست، و به مدد همين ابزار است كه بشراز حالت غار نشيني و بدويت به چنين مرحله اي از علم و پيشرفت و تكنولوژي رسيده است كه به مدد آن من و تو با هزارن كيلومتر فاصله پشت اين صفحات شيشه اي نشسته ايم و نظرات يكديگررا مي خوانيم و نقد ميكنيم.
ومگر به مدد همين چشمان نبود كه ابراهيم خليل خورشيدرا ديد و خداي خود خواند وبه ياري همين انديشه نبود كه گفت خداي من اين نيست!خداي من خدايي نيست كه صبح مي آيد و شب مي رود!وشب ماه را در جايگاه خدايي نشاند و صبح او رانيز لايق ندانست. و مگر به مدد همين انديشه نبود كه گفت خداي من آن خداي يگانه ايست كه طلوع نمي كند و غروب ندارد و هماره هست و از همه برتر است!
شايد بگويي كه "كار پاكان را قياس از خود مگير!" اما من مي گويم اگر بنا نبود كه راه خليل برويم كه خليل نمي آمد!اگر بنا نبود كه كامل شويم كه انسان كامل نمي آمد تا راه تكامل را به ما بياموزدوراه تكامل جز از مسير انديشه و تفكرو شناخت مي گذرد؟
اين مدام ساختن وانديشيدن و بازنگري و ويران كردن و ازنو بنانهادن لازمه راه تكامل است.انساني كه مي انديشد و مدام دايره انديشه و وسعت ديدش را گسترش مي دهد و افكار و عقايدش را در بحبوحه نقد و آزمايش قرار مي دهد و چهارچوب فكري و اعتقاديش را بر اساس يافته ها و حقيقتهاي جديد مي سنجد و بهبود مي بخشد با انسان متعصب،انساني كه مي خواهد ثابت كند فكرش درست است تفاوت دارد! انسان منعصب مبناي فكريش باينري است يا صفر است يا يك. از نظر او هرچيز كه در چهارچوب فكريش نباشد غلط است، و بي كم و كاست پذيرفتني نيست! خط بطلان بر هر چه خارج آن باشد مي كشد.مثل تابعي است كه به هر ورودي دو پاسخ مي دهد در ست يا نادرست. اما انسان نو انديش، انسان اهل كنكاش وتفكر،انساني است كه در هر پديده غلط نيز به جستجو مي پردازد و سره را از ناسره جدا مي كند. تابع هوشياري است كه بر اساس وروديهاي مختلف، قادر است پردازش كند و خود را نيز ارتقا ببخشد وتغيير دهد، مدام در تكاپوست تا مرزهاي جديدي را كشف و شناسايي كند و جهان بيني و ايدئولوژي خود را گسترش دهد،پس بنيان فكري و اعتفاديش نيز تغيير پذيرو رو به رشد و تكامل است .
اما اينكه مي گويي ايمان و يقين همان تعصب است، جاي تعجب دارد! جدا از معناي لغوي و بار معناييشان، جايگاه آنها نيز با يكديگر تفاوت دارد، جايگاه يقين و اطمينان، قلب و دل انسان است. الا بذكرالله تطمئن القلوب
اما جايگاه تعصب در فكر جمود انسان و نبود انديشه پويا است!
حقيقتش اين استدلال" پافشاري و سعي در اثبات درستي تفكر"به شدت مرا مي ترساند! البته نه از جانب تو كه با احساسات پاك و انديشه هاي زيبايت آشنا هستم ، بلكه از جانب كساني كه متاسفانه براي دفاع ازدرستي آنچه به آن اعتقاد دارند و پافشاري وكوشش براي اثبات درستي تفكرشان از هيچ ابزاري رويگردان نيستند! چرا كه آنها نيز اعتقاد دارند كه آنچه مي انديشند و به عنوان درست پذيرفته اند قابل دفاع و پافشاري است و چون نمي خواهند دست از اعتقادشان بردارند وشانه بالا بيندازند و بي تفاوت باشند، پس وارد عمل مي شوند ومي شود آنچه نبايد بشود! حمله تروريستي يازده سپتامبر و كشته شدن صدها نفرو به هم ريختن جغرافياي سياسي جهان و يكه تازي بلامنارع آمريكا در جهان تنها نمونه اي ازاعتقادات همراه تعصب است!
وباز متاسفانه استدلال امثال مصباح و دار و دستهء شان و گروه انصار فشارو خفقان نيز دقيقا همين اعتقاد به درست بودن چيزي است كه بدان اعتقاد دارند! يعني خود و اعتقادات خويش را عين حق و حقيقت ديدن و نفي كردن هرآنچه غير از اعتقاداتشان است و طبيعي است كه اينان با چنين اعتقاداتي به درجه اي از تعصب رسيده اند كه حكم ارتداد و كفربراي مخالفانشان صادر مي كنند و اجراي ان را نيز براي خود فريضه و عبادت مي دانند و حسين حسين گو.يان و يا زهرا يا زهرا فرياد كنان بار سنگين تعصبشان را بر دوش مي كشند و قامت بر افراشته شان را بر روي شترتعصب و جهلشان به نمايش مي گذارند! گاليله و منصورحلاج و عين القضات و عزت ابراهيم نژاد،تنها نمونه هايي از قربانبان اين نعصبات كرو كورو گنگ هستند وتاريخ بسيار از اين گونه در خود نهفته دارد!
Comments: Post a Comment

 

 
 
Archives:

 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home