TO BE OR NOT TO BE
 

 
REMEMBER THE FLYING
 
 
   
 
Thursday, February 27, 2003
 



"واگر بداني..."

واگربداني كه خدايم خلق كرده است براي ماندن، تنها ماندن ودوست داشتن تنها چيزي است كه در تمامي عمرم بدان دل بسته ام و لاجرم مايه رنج و عذابم!
چه!اگر دوست نمي داشتم و تنها مي ديدم و مي گذشتم وبه ياد نمي آوردم، رنج نمي كشيدم ودلم هيچ نمي خواست جز كنج عزلت و آنگاه من بودم و خدا و با او نرد عشق مي باختم، مي بردم و مي باختم و هرچه داشتم مي باختم!
ونمي هراسيدم كه دست رد بر سينه ام زند و بارها و بارها تقاضا مي كردم و نمي ترسيدم كه غرور شكسته ام شكسته تر شود و اگر باز ردم مي كرد، التماس مي كردم، گريه وزاري به راه مي انداختم و شيون سر مي دادم تا به رحم آيد و بسوزد دلش و بسوزاند وجودم را!كه سالهاست تشنه سوختنم و مي سوزم از تشنگي و دم بر نمي آرم و درونم آتش است و برون خاكستر وهر چه مي سوزم مشتاق تر مي شوم و بيشتر تشنه سوختن!
وچقدر دلم مي خواهد كه سينه ام شكافته شود و تمامي حجم غمهايم را بيرون بريزم و سبك شوم از عقده هايم و درونم خالي شود از اين همه اندوه بي خود!
و اي كاش همه تن فرياد مي شدم و آنقدر نعره بر مي آوردم كه تمام مي شدم!
و اي كاش مي توانستم يكدم سبكروح شوم و رها شوم از اين كالبد فاني كه همه اش مايه رنج است و عذاب و جزرنج بردن از بودن ، هيچ ثمر ندارد و بروم تا خدا و يكي شوم با او و همه وجود خدا شوم!

Comments: Post a Comment

 

 
 
Archives:

 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home