آقا ما بالاخره برگشتيم!دو هفته ماموريت، توفيقي اجباري بود كه يه كم از زندگي كارمندي بيام بيرون ويه كم به خودم بيام!از اون طرف دلم خيلي براي وبلاگ تنگ شده بود و براي دوستان وبلاگي!از دوستاني كه اين چند وقت سر زده بودند و من نبودم معذرت مي خوام و از دوستاني هم كه پيغام فرستاده بودند تشكر مي كنم!
حقيقتش دوري از شما برام خيلي سخت بود ودر فرصتهاي چند دقيقه اي كه دو،سه مرتبه دست داد يه سري به وبلاگ بعضي از شما ها مي زدم اما فرصت وبلاگ نوشتن يا نشر دادن نداشتم.به هر حال اين دو هفته هم گذشت و من برگشتم.منتها اين چند وقت كمي فرصت شد تا اززندگي روتين و تكراري خودم دور بشم و ببينم اگه مثلا به اينترنت دسترسي نداشته باشم چي ميشه؟يا اگه قرارباشه مدتي با مردم سروكله بزنم يا مجبور باشم با يكسري كارگر استادكار كه فقط خودشون رو قبول دارند دربيفتم و بهشون ثابت كنم كه حرف و روش من از مال اونها بهترو درست تره ،چي كار بايد بكنم(البته نه در همه موارد)؟يا اينكه بعضي ها چه جوري پول در مي آرن كه خرج يه روز نهار دادن به ما براشون ميشه
شصت و چند هزار تومن!
يا اينكه باز بسرم بزنه كه كارهاي مهمتري از روزي چند ساعت وبلاگ نوشتن و خوندن هم هست كه بايد برم به سراغشون!
حيف كه مهلت ثبت نام فوق تموم شد وگرنه امسال ديگه حتما شركت مي كردم! نمي دونم كي مي خواد اين طلسم بشكنه؟