در مورد مطلب قبلي آقا
مسعود شيزوفرني پرسيده اند كه اگر پدرو مادر من مسلمان نبودند چند درصد احتمال داشت كه من مسلمان شوم؟
البته اين سوال خيلي به آن بحث مربوط نمي شد اما به هر حال سوال قشنگي است!واما جواب آقا مسعود:
جواب دادن به اين سوال خيلي سخت است چرا كه پاسخ به عوامل زيادي بستگي دارداما به نظر من تفاوتي بين اديان الهي وجود ندارد!يك مسيحي يا كليمي خوب كه پايبند وجدانيات و انسانيت باشد به مراتب بهتر از يك مسلمان بي وجدان و مال مردم خور وتروريست است و بالعكس!من به مسلمان بودن خودم فخر نمي فروشم وازآن شرمنده هم نيستم كه اگر ان را موروثي در نظر بگيريد(كه چنين نيست) موضوع بر عكس شود.از نظر من دين امري فردي است و انچه اهميت دارد نتيجه ايست كه از باورها و اعتقادات شخص نسبت به ديگران و جامعه بروز پيدا مي كند؛ بنابراين من چه مسلمان مي بودم يا نمي بودم يك تروريست ويا متعدي به حقوق ديگران نمي شدم و آنچه ارزش دارد همين است!
سارا طلا خانم هم گفتند كه به هر حال مسلمانها در دنيا به تروريست بودن متهم شده اند و براي رفع اين اتهام چه كار بايد كرد؟
فكر مي كنم يكي از دلايل اين مشكل حكومتهاي فاسد و ديكتاتوري هستند كه در كشورهاي اسلامي حكمفرمايي مي كنند ؛اكثريت اين كشورها داراي حكامي هستند كه سالهاست به طور موروثي بر اين كشورها حكمفرمايي مي كنند و فاقد صلاحيت براي پيشبرد مصالح كشورهايشان هستند و براي بقا از دين سوء استفاده مي كنند و به اسم دين مردم را به استحمار فرهنگي و عقيدتي مي كشانند و براي دستيابي به اهدافشان سعي مي كنند كه با شستشوي مغزي وعقيدتي ؛انسانهايي تك بعدي و خشك مقدس به بار بياورند كه در مواقع لزوم بتوانند از انها به عنوان بمبهاي گوشتي استفاده كنند.
مشكل دوم كه منبعث از اوليست در واقع اثرپذيري عامه مردم و فرهنگ آنها از خرافات و ايده هايي است كه به اسم دين به مردم تزريق شده و باعث حمايت عامه از جريانهاي تندروي ديني مي شود و با توجه به پايين بودن دك و قوه تمييز در عامه به راحتي بازيچه اين گروهها قرار مي گيرند.
بدون شك عوامل تاثير گذار ديگري نيز وجددارند اما به نظر من اين دو عامل از مهمترينها هستند.
واضح است كه براي از بين بردن اين اتهام ها ابتدا بايد عوامل به وجوداورنده تصحيح شوندو اين دو محتاج يك بازسازي فرهنگي و فكري در سطح جامعه و رشد قوه درك و تشخيص مردم براي جداسازي واقعيات دين از ناخالصي هاست !افزايش سطح آگاهي مردم و آشنايي آنان به حق و حقوق خود؛مطالبات و خواستهاي به حق آنان منجر به عقب نشيني قدرتهاي مستبد در برابر توده ملت و يا در گيري و در نهايت حذف حكومت ديكتاتوري خواهد شد و ناگفته خود پيداست كه وظيفه ما در اين بين تلاش( هر چند اندك) جهت ارتقاء بخشيدن سطح فكري و ايجاد يك انقلاب فرهنگي در اطرافيان ودر صورت امكان طيف گسترده تر از مردم خواهد بود.
نظر بدهيد