آقای
مسافر بسیار زود پاسخی در مورد ایراد من به نوشته خودشان در وبلاگشان نوشته ا ند که عینا اینجا می آورم وبعد پاسخی به فسمتی از نوشته ایشان،
افشين عزيز،
با سلام از راه دور و آرزوی سلامت برای شما عرض شود که مخاطب آن گفتگو افراد بيرون گود نشسته مثل من و مجريان تلويزيونهای ماهوارهای هستند که میخواهند از اين ور دنيا برای درد تو نسخه مدل خارجی بپيچند. طرح اين مساله که "زمامداران امروز ما طرفدار انگيس هستند" را به حساب جوانیات گذاشتم و حيف است که اين حرفهای درست و حسابیات را با منطقهای دايی جان ناپلئونی کم ارزش کنی.
تمام آن آدمهايی هم که اسم بردی هيچکدامشان از نظر من بی اهميت نيستند و هرکدام در زمان خويش و بر حسب امکاناتی که داشتند به نحو احسن وظايف ميهنی خويش را انجام دادند و امروز ملت ما و کشور ما احتياج به افراد مسئول و دلسوز و متعهد دارد که دست به دست هم به مقابله مشکلات بروند. چاره مشکلات ما برگرداندن حکومت سلطنتی نيست. چاره مشکلات ما دست دولتهای خارجی نيست. چاره مشکلات ما آنچه "آزاده" ها میگويند نيست. درد افشين ما هم نداشتن معشوقه ۱۶ ساله نيست. کل آن مطالب و آنچه بعدش نوشتم اين بود که بسياری از فرنگ نشينان سوراخ دعای مشکلات وطن را سخت اشتباه گرفتهاند و در نتيجه نسخه هاشان هم به درد نمیخورد.
والسلام
نوشته شده در ساعت 01:06 توسط عبدالله مسافر
و این هم پاسخ من به قسمتی از نوشته ایشان:
جناب آقای مسافر
ازاینکه اعتقاد من به طرفداری زمامداران مملکتمون به انگلیس رو به حساب جوانی وبی تجربگیمون گذاشته اید ممنونم!راستش ما که جوانی نکردیم خب راستش دوران جوانی ما به به تشییه جنازه دوستان پرپرشده مون و جستجو برای فا میلهای مفقود الاثروشب بیداری بالاسر پسر عمه های موجی و لت پار شده مون تو بیمارساتن گذشت.راستی آقای مسافر شما هم مثل ما جوونی کردید که اینقدر خام باشید ،شده همکلاسی های شما هم تو دانشگاه خودکشی کنند؟شده زمان جوونی شما هم دوست صمیمیتون ،شاگرد اول مدرسه تون تو بغل شما جون بکنه از خماری؟شده پشت دوستتون رو که به خاطر عشق از شلاق سیاه و آش و لاش شده رو ببنید وحالتون به هم بخوره؟آقای مسافر تو آشناهاتون دختر فراری داشتید که وقتی ازش ؟سوال می کنید چرا؟در جوابتون چیزایی بگه که مجبور شوید، های های گریه کنی شده وقتی می شنوید گیشا موشک بارون شده برید و خانواده عموتون رو جلو چشمتون از زیر آوار بیارن بیرون؟شده همسایه پایینی تون رو اعدام کرده باشند ومدام به خانواده اش زنگ بزنن و بگن ما شوهرتونو ،پدرتونو کشتیم ،بعد زنگ بزنن بگن نکشتیم،می خواهیم بکشیم و بعد
دوباره زنگ بزنن و...آخرش هم بعد از چند سال بگن می بخشید اشتباه شد وایشون شهید محسوب می شوند؟ شده.........؟
اینها مجموعا جوانی من رو تشکیل می ده آقای مسافر!اگه خامیم و بی تجربه به بزرگی خودتون ببخشید.
اما در مورد منطق دایی جان ناپلئونی این هم از همون انگهاست که زمامداران ما برای به لجن کشیدن انسانهای بزرگی چون مصدق به صورت هجووهزل به خورد مردم ساده لوح ما دادندکه اوروکه سر دمدار مبارزه با انگلیس بود رو به سخره بگیرندو چقدر هم دراین کار موفق بودند چرا که اثرات این ادبیات لمپنی هنوز هم در قشر روشن فکر وجوددارد!!!اما در مورد گفتار خودم هم می توانبد سیر روابط ایران وانگلستان رو بعد از انقلاب را مورد مطالعه قرار بدهید(مذاکرات پشت پرده امثال لاریجانی و...)در ضمن منظور من علاقه به برقراری ارتباطات و جلب پشتیبانی انگلیس یود نه انگلیسی الاصل بودن یا دست نشانده انگلیس بودن!!!!!!!!!
آری! چاره مشکلات ما برگرداندن حکومت سلطنتی نيست،اما در مورد دولتهای خارجی باید صبر کرد وآینده افغانستان رادید(شاید چند سال دیگر ما به جای جنس ژاپنی و کره ای جنس افغانی مصرف کردیم و جوانان ما برای عملگی رفتند افغانستان وخیلی ها هم تقاضای پناهندگی کردند یا با دخترهای افغانی ازدواج کردند تا اقامت بگیرند!!!!!) هر چند من هم مثل شما .معتقدم که" خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد ،مگر آنکه خودشان بخواهند"
در مورد صحبتهای آقای راشدان هم باید بگویم که شاید تمامی حرفهای ایشان وبه خصوص نتیجه گیریهای ایشان درست نباشد ،اما متاسفانه و متاسفانه باید بگویم که چه من و شما وبسیاری کسان دیگر بپذریم وچه نپذیریم قسمت اعظم آن چیزی که ایشان گفته اند واقعیتهای تلخ جامعه ماست که هر روز چون کابوسی مقابل دیدگانمان خودنمایی می کند.
!آقای مسافر! نسل انقلاب،نسل جنگ،نسل "دوران سازندگی" نسل طغیان زده ای است
هلا،که این نسل به حرکت درآید و هرآنچه پیش رو دارد ،نابود کند !!!!!!!!!!!
دمت گرم وسرت خوش باد
افشین