TO BE OR NOT TO BE
 

 
REMEMBER THE FLYING
 
 
   
 
Sunday, June 02, 2002
 
چقدر دلم می خواد برمی گشتم یه دوران دانشجویی ،به همون دانشگاه علم وصنعت خودمون.آخ که تا حالا اینقدر دلم برای دوران دانشجویی تنگ نشده بود !یادش بخیر دانشکده مکانیک،یادش بخیر ورودی دانشکده دو طرفش عین سکو بود،با بچه ها روی لوله سکو می نشستیم وهمدیگه رو دست می انداختیم ،جک می گفتیم واز همدیگه سوتی می گرفتیم.کافی بود یکی تو حرفاش یه چیزی رو اشتباه بگه،تا مدتها همون یه کلمه اشتباه واسه دست انداختنش کافی یود! یاد بهروزوشهروزو محمدوشهرام وبقیه بجه ها بخیر!آخ بچه ها کجایید که دلم فجیع هواتونو کرده!!!!!!!یادش بخیر 10-15نفری می رفتیم تریای دانشگاه،2 ساعت بچه ها تو سروکله هم میزدند تا یکی بره پول چایی رو حساب کنه،اونم چایی دونه ای 10 یا 20 تومنی رو!!!!!! یادش بخیر کلاس تعطیل کردنها!بیچاره استاد 5دقیقه که دیر می اومد کلاسش رو تعطیل می کردیم.بیچاره وقتی می اومدهر کی یه گوشه قایم می شدچند نفر کتابخونه ،چند نفر زیرزمین،بعضی بیرون دانشکده.خلاصه هر کی یه گوشه.گاهی بنده خدا ها می اومدند دنبالمون یا کسی رو می فرستادند که بیاین کلاس شروع شده.آدم اون موقع با شرایط بد دانشجویی هیچ وقت فکر نمی کنه یه روزی،روزگاری یه گوشه بشینه وافسوس دوران دانشگاه رو بخوره!!!حتی حاضرباشه همه چیزشوبده اما برگرده به اون دوران.
خب دیگه این خاصبت آدمیه که همیشه افسوس گذشته اش رو بخوره!!!!!!!!!!!!! غافل نشیم که مملکت ما هم جوریه که هر سال دریغ از پارسال!
بگذریم ،اما دانشجوها قدر این دوران رو بدونیدکه یکی از بهترین دوران زندگیتونه!
علم وصنعتی ها شما هم هر کجا که هستید خوش و خرم باشید!!!!!!!!!!!!!!! اگه دوست داشتید یه پیغام بدیدخوشحال می شم.
عزت زیاد
Comments: Post a Comment

 

 
 
Archives:

 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home