TO BE OR NOT TO BE
 

 
REMEMBER THE FLYING
 
 
   
 
Sunday, July 15, 2007
 
بعضی ها رو دیدید فکر می کنند که مرکز عالمند؟ فکر می کنند خیلی کار درستند؟ فکر می کنند کاری که انجام می دهند، حرفی که می زنند ، چیزی که می نویسند ، علمی که دارند دیگه آخرشه؟ چهار نفر هم که یا از سر تعارف یا از سر حماقت ازشون تعریف می کنند دیگه جو گیر می شوند و فکر می کنند که علی آباد دیگه پایتخت دهکده جهانیه! آخه بابا! در دنیایی که اگه تو خدای هر چیزی باشی یکی پیدا میشه که خدای
به علاوه یکه! دیگه ادعا کردن و خودبزرگ بینی کار احمقانه ایه!
از اونور می بینی طرف خودش تا گردن توی لجن فرو رفته، فکر میکنه آخر قداست و پاکیه! مدرکش رو از دانشگاه چس کلاغ تپه گرفته فکر میکنه آخر علم و دانشه! مامان جونش یا آبجیش ازخوشگلیش تعریف کرده فکر میکنه حوری بهشتیه!
تا دو بار بهش سلام میکنی فکر میکنه، دیگه وظیفه اته بهش سلام کنی! تحویلش بگیری می خواهد رو کولت سوار بشه! بهش بخندی فورا می خواهد سوء استفاده کنه! دو بار که احوالش رو بپرسی فکر میکنه عاشق چشم و ابروش هستی!
بابا جون! اگر دیگران خودشون رو واست نمی گیرند ، اگرخیلی صمیمانه و بی غل و غش رفتار می کنند معنیش این نیست که تو از اونها سرتری یا اونها چیزی در چنته ندارند معنیش اینه که اونقدر متواضع و افتاده هستند که اون چیزهای احمقانه ای که تو بهشون مینازی و فکر میکنی مهم هستند براشون اهمیتی نداره! والا خیلی چیزها دارند که برای تو و امثال تو کلاس بگذارند و خودشون رو بگیرند!

 

 
 
Archives:

 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home