TO BE OR NOT TO BE
 

 
REMEMBER THE FLYING
 
 
   
 
Sunday, March 19, 2006
 
این قافله عمر عجب می گذرد!

انگار همین دیروز بود.از چند روز مانده به چهارشنبه سوری هرجا که چوبی، تخته ای پیدا می کردیم ، گوشه ای از زیر زمین یا حیاط جمع می کردیم.یکی دو روز آخر هم ،برادرم و بچه های بزرگتر محل می زدند به کوه های اطراف و با چند گونی بوته بر می گشتند.
بازار کررات و زرمیخ داغ بود و دارت.کررات و زرمیخ را می رختیم روی جدول کنار پیاده رو و یک سنگ مرمر هم می گذاشتیم رویش و با پا می کوبیدیم رویش به سمت جلو که صدا بدهد. که نه آنقدر صدایش گوشخراش و مهیب و ترسناک بود و نه ذاتا خطرناک!
شب چهارشنبه سوری هم سراسر کوچه، کومه های هیزم و بوته بود که به ردیف می چیدیم و آتش می زدیم و همه با هم ، از روی آتش می پریدیم و زردی مان را به آتش حواله می کردیم و سرخی او را می طلبیدیم. بزرگترها هم می آمدند و حتی همراهی می کردند.
یکی آلومینیوم داخل اسپند داغ کن می گداخت و می چرخاند. آلومینیومهای سپید مذاب به اطراف پرت می شدند و منظره ای زیبا در سیاهی شب به وجود می آوردند. دیگری نفت در دهانش می ریخت و به سبک سیرکها و مشعل جلوی صورتش می گرفت و نفت را فوت می کرد روی مشعل و مخروطی از آتش بود که بین دهانش و مشعل بوجود می آمد و همه برایش کف می زدند.
آخرش هم می رفتیم سراع مادرم که بساط آجیل چهارشنبه سوری و آب نبات و شکلاتش همیشه به راه بود.
بعد دسته قاشق زنها می آمدند و چادر به سر پشت درب خانه ها می نشستند و قاشق می زدند و باز مادرم بود که آجیل و شیرینی و آب نبات و حتی تخم مرغ در کاسه شان می گذاشت.
یادش به خیر! هر چه بود همه اش شادی بودی و یکرنگی و یکدلی. اگر قرار بود شادی کنیم همه شادی میکردیم. نه مزاحمتی در کار بود و نه آزار و اذیتی!
مثل این روزها نبود که انواع نارنجک و کپسولی و دهها نوع بمب صوتی! آسایش و آرامش ملت را بر هم بزند. شب چهارشنبه سوری کسی جرات نکند از خانه بیرون بیاید مبادا کسی نارنجکی چیزی روی سر یا زیر پایش بیندازد. شرم آور است که کسبه جلوی معازه شان بایستند با مشتی جوان جاهل و نفهم که ترقه و کپسولی و .... زیر پای دختران و زنان عابر بیندازند و از ترس آنان قاه قاه بخندند!
سادیسم که می گویند مگر غیر از اینست؟ خوب که نگاه کنی می بینی خیلی چیزهایمان همینطوری شده است! شوخی هایمان شده است تمسخر یکدیگرو دست انداختن دیگران!
بگذریم....فکر می کنم چهارشنبه سوری فعلی هم از اثرات همان جنگ خانمانسوز باشد. در بحبحه جنگ بود که آیینهای زیبای چهارشنبه سوری تبدیل شد به صدای مهیب کاربید که در قوطی های روغن و رنگ ریخته می شد و آب درونش می ریختند و ته قوطی را سوراخ می کردندو مشعل به سوراخ نزدیک می کردند که گاز کربنیک داخل قوطی منبسط شود و درب قوطی را با فشار و صدای شدید پرتاب کند و صدای بمب و موشک و توپهای ضد هواییرا برای مردم تداعی کند و باز هم تن مردم را بلرزاند!
هر چند باید مخالفتهای اجمقانه پلیس را هم با جشن و شادی مردم در نظر گرفت که کم کم مراسم تبدیل شد به تعقیب و گریزهای جوانان و ماموران و پرتاب مواد منفحجره آماده که توانایی فرار سریع را هم می داد.
هر چه که بود این آیین کهن امروز به شکل امروزیش درآمده که هیچ شباهتی و تطابقی با اصل و فلسفه وجودیش که خداحافظی با سرما و سلام به بهار و زایش و شادی بوده ندارد.

به هر حال در آستانه عیدی دیگر هستیم. عیدی باستانی که در این بیست و هشت سال هر چه کردند نتوانستند نابودش کنند یا چون چهارشنبه سوری به ابتذالش بکشنند! هر چند که این روزها اقوام و فامیل ها به لطف انواع مشکلات،خودخواهیها و ... که زاده مشکلات اقتصادی،فرهنگی و اجتماعی است که در این سالها بر مردم روا داشته اند آنقدر از هم دور و بیگانه شده اند که نوروز هم دیگر نمی توانند به هم نزدیکشان کند!

باری سال84 به زودی به پایان می رسد،سالی که نیمه دومش آبستن اتفاقات زیادی بود که عملا کشور را به سوی یک سراشیبی سوق داده است .
و سال 85 تا ساعاتی دیگر از راه می رسد ، سالی که بدون شک آبستن حوادث بسیاری خواهد بود،سالی که از از ساعات اولیه اش اضطراب و نگرانی به همراه خواهد داشت.پرونده هسته ی ایران مقارن با سال نو در شورای امنیت بررسی خواهد شد و اولین تصمیم گیری درباره آن به وقوع خواهد پیوست. از طرف دیگر ایران برای اولین بار پس از 28 سال بطور رسمی با آمریکا مذاکره خواهد کرد و تابوی مذاکره با شیطان بزرگ خواهد شکست!
هر چند که فکر نمی کنم که از دل این مذاکرات هم چیزی بیرون بیاید. ایران خواستار تضمین امنیتی امریکاست و امریکا هم که تازه پیراهن عثمان را به چنگ آورده بعید است که به این سادگی ها ، علم را پایین آورد و خلاصه بر خلاف عراق ، اجماعی جهانی بر علیه ایران در حال شکل گرفتن است که تاوانش را بدون شک مردم خواهند داد.
حال نتیجه چه تحریم باشد و چه بمباران مراکز هسته ای ایران که در شهرها و مراکر پرجمعیت بنا شده اند و حداقل خطر آن تشعشع رادیواکیتو و انواع سرطان و نسلی منگول و عقب مانده و ناقص الخلقه است که در پی خواهد داشت.
به تازگی هم که علنا صحبت از تغییر حکومت و تجزیه ایران نقل محافل خارج از کشور شده است.
جالب اینجاست که مردم کماکان باور ندارند که چه اتفاقی در حال وقوع است و مدام فکر می کنند که بالاخره مصالحه پشت پرده ای یانوشیدن جام زهری به وقوع خواهد پیوست و آب هم از آب تکان نخواهد خورد.
به هر حال سال سختی پیش رو خواهیم داشت ، سالی با تورم بالا و انواع فشارهای داخلی و خارجی.
ولی امیدوارم که نتیجه همه اینها در نهایت خیر و برکت و شادی و پیشرفت را برای مملکت در پی داشته باشد که شاید امید خوشبینانه و واهی باشد!

در نهایت این عید سعید باستانی را خدمت تک تک دوستان و خانواده های محترمشان تبریک عرض کرده و سالی سراسر شادی و موفقیت و سلامتی را برای همه ار درگاه ایزد منان آرزو می کنم.

ســال و فــال و مــال و حـال و اصـل و نسـل و تـخت و بـخت

بـــــادت انـــدر شهـــــر یـــــاری بــــرقــــــرار و بــــــر دوام

ســال خـــــــرم فــال نیــــــکو مــال وافـــــــر حـال خـــــــوش

اصـل ثـــابت نسـل بــاقــــی تـخت عــالـــی بـخت رام



 

 
 
Archives:

 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home