TO BE OR NOT TO BE
 

 
REMEMBER THE FLYING
 
 
   
 
Saturday, December 27, 2003
 
بم....زلزله.....فاجعه........مرگ
گفتم:"اينها نشانه است!"
گفت:نشانه است،آيت است وآنجا كه نشانه ايست از قهر او، بايد از وحشت نماز آيت گذارد!
دلم لرزيد، گفتم گاه بندگان را به مصيبتي مي آزمايد،تا بسنجد صبرشان را!
بر من خنديدند! و ديدم كه راست مي گويند. صبر بر چه چيز؟ ومگر مي توان صبر كرد؟
تو كه كوچكترين مصيبتي را تاب نمي آوري و دشنام بر زمين و آسمان مي بندي ؛ سخن از صبر مگوي!
به آسمان نگاه كردم!مي دانست كه شرمگينم!
سكوت را تاب نياوردم و باز گفتم : من اينجا ايستاده ام با سينه اي فراخ و مرگ مي طلبم! آنوقت تو آنجا بر مشتي كودك و پير رنجور و ناتوان مرگ مي فرستي؟
بيرون دارد برف مي بارد و سرما بيداد مي كند و من از پشت پنجره به خود مي لرزم از تصور سرما و مردمي غمديده و محروم كه نمي دانند بر مصيبت از دست دادن عزيزان بگريند يا از غم از دست دادن خانه و كاشانه، دل نگران بازماندگانشان زير آوار باشند يا در جستجوي مرهمي بر زخم عزيزان بر خاك افتاده شان!
و براي هزارمين بار بر خودم لعنت مي فرستم كه چرا پزشك نشدم ،شايد در اين وانفساي بي همتا،مرهمي مي شدم بر زخمي و آرامي براي روحي !
عجب صبري داري تو مرد! كه اينهمه مي بيني و دم بر نمي آوري و باز به خدايي خود مشغولي!
كسي چه مي داند!...كسي چه مي داند كه چه مي كني و چه مي خواهي؟
دلم گرفته!...از تو هم گرفته!...من كه در كار خود مانده ام!...اما تو كه مي داني .....تو كه همه چي مي داني! ...اين مگر همان بشر نيست كه آفريدي و بر خود تبريك فرستادي بر اين خلقت!مگر نگفتي كه من چيزي مي دانم كه شمانمي دانيد!.....اينك اين همان بشري است كه در زمين عناد مي ورزد و خون مي ريزد و ما باز نمي دانيم!
بشري كه عذاب تو را مي بيند و به خود نمي آيد و همچنان در بند غرور و نخوت و شهوت خود است و همچنان بر خويش مي تازد و تازيانه مي زند و دشنام مي دهد و تهمت مي زند و دروغ مي بندد و از هيچ گناهي و هيچ راهي براي فنا ساختن خويش فرو گذار نيست و ما همچنان نمي دانيم آنچه را كه تو مي داني و باز همچنان....!!!
و من اينجا،اين گوشه نشسته ام و در كارتو كه هيچ،در كار خود مانده ام و مدام مي گويم:
"از كسي نمي پرسند چه هنگام
خدانگهدار مي تواند بگويد
از عادات انسانيش نمي پرسند
از خويشتنش نمي پرسند"


پي نوشت:
سفري به عمق فاجعه! با تشكر از مرتياي عزيز





Sunday, December 14, 2003

Wednesday, December 03, 2003
 



آن كه دائم هوس سوختن ما مي كرد

كاش مي آمد و از دور تماشا مي كرد


 

 
 
Archives:

 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home